مـُــدخـِـــ♥ـــر

*اللهم عجل لولیک الفرج*

مـُــدخـِـــ♥ـــر

*اللهم عجل لولیک الفرج*

مـُــدخـِـــ♥ـــر

به نام پروردگار عـــالمیان

می آیی و پرانتزهایمان را
از «عج» به «ع» خلاصه می کنی
و «ع» مخفف عزیز خواهد بود

××××××××××××

مُدخر از القاب امام زمان روحی فداه
است.به معنای ذخیره شده.

×××××××××××

نشر از مطالب این وبسایت ثواب دارد:)

اللهم عجـــل لولیک الــــفرج

نویسندگان
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۹ آبان ۹۸، ۰۶:۰۰ - مُسـافِــــ ـری ا‌ز دِیـــارِ بِـــــی کَسِیــ
    سلـام  خوشبختم
  • ۳ بهمن ۹۷، ۲۰:۳۲ - 😂مهسا😂 اا
    :-)

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

یه زمانی کسی میرفت کربلا خیلی تو چشم بود ولی الان کسایی که جاموندن بیشتر تو چشمن یا اباعبدالله(ع).... پایم که جامانده.... دلم را میفرستم به زیارتت ارباب.... انگار که قسمت نیست ... چشمانم کربلایی شوند.... امسال هم دلم راهی کربلا میشود... درآن زمین که پناه تمام عالم بود... فقط برای من روسیاه جا کم بود؟؟؟

این دل تنگم عقده ها دارد

 

نشدم لایق دیدار بهم ریخته ام...

 
۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۷ ، ۰۲:۳۵
°•بنت الحسین•°

کآربر گرآمی :
اگه الآن که دآری مطآلبــ ایـن وبـلآگـ رو میخونی ووقتـ نمآز رسیده ،
برو و نمآزتـ رو بخون
چون این وبلآگـ درهنگامـ نمآزتعطیل استـ واستفآده ازمطالبش حرآمـ
یـآدمون بآشه ،نمآز بخوآنیمـ ، قبل ازآنـکه برمآ نمآز بخوآننــد


یه دونه صلوات واسه ظهور آقا بفرستین☺

°•بنت الحسین•°

گنجینه ی عشق است دلِ خونِ رقیه

عالم به فدای دلِ محزونِ رقیه

آنقدر که در طالعِ او اشکِ غم افتاد
 
شد وردِ لبِ ما اَنا مجنونِ رقیه!


 

هجده لغت به سوره ای کوثر نوشته است

 

یعنی که عمر فاطمه را هجده سرشته است

 

دانی چرا سوره ای کوثر سه آیه دارد

 

این سه نشان دهنده ی عمر رقیه است

 

 

 

شهادت سه ساله ی اربابمون رقیه خاتون تسلیت باد...

 

 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۷ ، ۱۳:۳۲
°•بنت الحسین•°

عصر یک جمعه دلگیر، دلم گفت

بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان

نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده

است؟ چرا لحظه ی باران نرسیده است؟ و

هر کس که در این خشکی دوران به لبش

جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است

و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو

حافظ دل خسته ز شیراز بیاید بنویسد

که هنوز هم که هنوز است چرا یوسف گم

گشته به کنعان نرسیده است؟ دل عشق

ترک خورد; گل زخم نمک خورد; زمین

مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به

انبوه فقط برد، زمین مرد، زمین

مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه

است; و در حسرت یک پلک نگاه

است; ولی حیف نصیبم فقط آه است

و همین آه خدایا برسد کاش به جایی;

برسد کاش صدایم به صدایی...

عصر این جمعه ی دلگیر وجود تو کنار

دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی

گل نرگس؟ به خدا آه نفس های غریب

تو که آغشته به حزنی است ز جنس غم

و ماتم، زده آتش به دل، عالم آدم مگر

این روز و شب رنگ شفق یافته در

سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت

عزا کرده ای ای عشق مجسم که به جای

نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از

عمق نگاهت نکند باز شده ماه محرم که

چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به

فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت

ای ماه! بیا، صاحب این بیرق و این پرچم

و این مجلس و این روضه و این بزم تویی،

آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در

چاه، دلم سوخته از آه نفس های غریبت

دل من بال کبوتر شده، خاکستر پرپر

شده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس

معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به

اقلیم رهایی; به همان صحن و سرایی که

شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا

نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری

تا بشوم کرب و بلایی; به خدا در هوس

دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد، نگهم

خواب ندارد قلمم گوشه ی دفتر، غزل

ناب ندارد شب من روزن مهتاب ندارد

همه گویند به انگشت اشاره مگر این

عاشق بیچاره ی دلداده ی دل سوخته ارباب

ندارد... تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز

هوایی، شده ام باز هوایی...

گریه کن گریه و خون گریه کن آری که هر

آن مرثیه را خلق شنیده ست شما دیده ای

آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی

روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد

کن که قلم در کف من هم چو عصا در ید

موسی بشود چون تپش موج مصیبات

بلند است، به گستردگی ساحل نیل

است، و این بحر طویل است و ببخشید

اگر این مخمل خون بر تن تب دار حروف

است که این روضه ی مکشوف لهوف

است; عطش بر لب عطشان لغات است

و صدای تپش سطر به سطرش همگی

موج مزن آب فرات است، و ارباب همه

سینه زنان کشتی آرام نجات است; ولی

حیف که ارباب"قتیل العبرات" است;

ولی حیف که ارباب "اسیر الکربات"

است; ولی حیف هنوزم که هنوز است

حسین بن علی تشنه ی یار است و زنی

محو تماشاست ز بالای بلندی، الف

قامت او دال و همه هستی او در کف

گودال و سپس آه که "الشمر.." خدایا چه

بگویم که "شکستند سبو را و بریدند"...

دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم

از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو

خودت کرب و بلایی; قسمت می دهم

آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز

بیایی، تو کجایی... تو کجایی...

سید حمیدرضا برقعی

منتظر نوشت:خیلی شعره رو دوست دارم

منتظر نوشت2:اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

 

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۷ ، ۱۹:۵۰
°•بنت الحسین•°

 

 

 

و خدایی که به شدت کافیست...

۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۷ ، ۲۳:۵۱
°•بنت الحسین•°