"زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند.
و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.
و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.
و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی میپیماید تا خانه روح، آباد شود.
و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.
و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند.
و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تنپرور برمیآید.
ای شهید، ای آنکه بر کرانهی ازلی و ابدی وجود بر نشستهای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش".
سید شهیدان اهل قلم ، شهید سید مرتضی آوینی
سرباز نوشت:خیلی این دکلمه شهید آوینی رو دوست دارم
←این دل تنڱــم عقــدہ ها دارد→
درد یعنی :
وقتی هیات تموم شد بیای بری ڪہ دوستت جلوتو بگیره و بگہ حـــلال ڪن دارم می رم ڪـــربلا بغلت کنہ و تنہا یہ جملہ بگی بین الحـ♥ـــرمین دعــام ڪن و بازم گریہ و گریہ و گریہ ...
خوش_باشی_آقا_با_زائرات
خوش_بگذره_با_ڪبوترات
نشدم لایـــق دیــــدار بہـــم ریخته ام😔
سلام داداش ابراهیم
حالتان را نمیپرسم چون میدانم خوب است
اما حالم را نپرسید که به شدت آشفته است
آشفته به خاطر روسیاهی ام
کاش میشد مثل شما بود...
مثه شمایی که در هر شرایط میدانستید، چه وظیفه ای دارید !!!
حال در شرایطی هستم که نمیدانم وظیفه ام چیست ؟ اتفاقات باعث آشفتگی ام میشوند !!
برادرم !!!
میشود مثل گذشته ها که دستگیر دوستان و اطرافیان بودید، حال دستگیر این خواهرکوچتان باشید ؟!؟!
میشود باز هم هادی من شوید مثه همه آن کسانی که هادی شان بودید ؟؟؟